دانلود رمان قمصور

دانلود رمان قمصور

درباره دختری به نام یاسمن که زندگی پر از رنج و سختی داشته که قراره به زور توسط پدر و برادرش صیغه بشه که …

دانلود رمان قمصور

دونیز کوتوانون “؟”
سازنده: سابانوس ترک
عشق و عاشقی
دونیز مریم
یاسمین زندگی پر از سختی و درد داشت … و حالا پدرش
و برادرش اونو فروخته و قراره که اون رو
و معشوقه مورد اعتماد کل بار
اما در پایان ازدواج، دریافته است که زن راج آج‌گارسونس به جنگ می‌رود
تا محراب باشه
محمد که حالا عاشق او شده بود،
… توسط “یاسمین” طبق حرف‌های پدرش و “کوودونیز” – ش
تو یه زنجیر راهتترین حلقه‌ای که میشه شکست ضعی
یک قسمت
به نام خدا بخشنده
برادر … چیزی که از دست دادی، من توی انبار تو موندم
زن چاق و بچه‌ام
… من شانست رو امتحان می‌کنم و میرم
با آن چشمان منفور و خشمگین نگاهم می‌کند. میدونم این در مقابل صدا منه
هه! کجا رفتی؟ نادی جی زن! فکر می‌کنی کتم رو میخوای؟ آبروو
بهش خیانت کردم
پدر و مادر؟ می‌برمت
من پول خونت رو بهت میدم
تو زن بی شرم و حیا هستی.
به پشت سرش نگاه می‌کند.
حتما از درختی که پشت دیوار بود چنین صدایی می‌امد.
میخواد کثافتش رو پاک کنه خیلی بد شد که تو یه عوضی بودی و
. منو بغل می‌کردی
آهسته می‌گوید:
به خاطر این بزدل کثیف جیغ می‌کشم.
آیا ممکن است کسی با خون خود ارتباط داشته باشد …
نمی‌دانم آیا امکان دارد …
چون من توی ۲۰ سالگی میدونم
میتونه انجام بشه و کاری که نمیشه انجام داد
چه خبره، مگه نه؟ راه منتهی به شاین اینجا نیست
این پتیاس. خدایا، ما رو از این افتخار محروم نکن اونا تو رو دور ننداختن گفتی همه جا، اما
… برش نداشتیم! ” اشتون توث ” تو بخاطر اون زالو افتادی تو ون ما تو
یک زن! نامه زیر آن پیرمرد می‌رود … قلبت!
مثلا اونو بنداز دور خواهرت
به تو تکیه دادم و بلند شدم.
همین برادر زاده ترسو مرا از دیروز کتک زد.
من حتی نمی‌خواهم …
در مورد اینکه چه شکلی هستی و چه احساسی داری باه‌ات حرف بزنم
باید بیام … حداد، حموم کنم و
..
درست …
لباس‌ها،
.
ولی نارگ نمیخواد که “تندا بگول”
یه مردی رو بشناسم که از همه بدتره
ماه مه چیست؟
بگذار
اون یه زن باشه و شوهرت نباشه
منبع خجالتش چیه؟ یالا دان چرا این کار رو نمی‌کنی؟ تو قرمز هستی؟
از کت خوشم نمی‌آید.
و گفت: ما هم اینجا هستیم، نطرس.بروید، دن! میخ وام از این ننگ خلاص به شم.
اینم کرم ابریشم به من
اگه موهام رو کوتاه کنم اگر تو …
من ندارم، خدا شما را نمی‌شناسد.
هیجان زده به او نگاه کردم.
یک لحظه سکوت.
، و
دستی به ریش خود کشید
دهانش پر از دندان‌های کثیف بود
.
یه حوله و یه حوله گذاشتم رو کمد درختم
خدا میدونه کی
از حالا به بعد باید طعمه او می‌شد.
باشد
مردی که آدم میکشه و اسم شوهرش رو دنبال میکنه
فکر می‌کنم جسم و روحم باقی مانده‌اند.
در همان محل ۱۳ که به من دادند.
توقف نکردم، توقف نکردم
مرا در همان تختخواب کثیف مردی دفن کردند که بوی توتون می‌داد. خیلی وقت بود به چیزی فکر نکرده بودم
من هی را می‌شناسم.
کیست که هخ نمی‌داند؟ !! !! !
اون جلوی زنش مرد
.
بارها، اون کسی بود که
“به خاطر” بوشی “و” امبابیت
… برام یه کاسه، لباس، حتی
# بخش سوم تو هم مرد خوبی هستی #… همه میدونن که اچ. اچ. دی
. عاشق توملیانا بود
پسر و دو دختر دارد که هر کدام برای خودش کسی شده‌اند.
من غمگین نیستم فقط خجالت می‌کشیدم
باک منو پر کن
و همچنین من ازطرف دوتساتوتم زن دوکالسه
“از طرف” کامانچا “، همسر سابق” توپلچ “و خواهر” نیت داگوبر
بدنم را به آب می‌دهم. چه کسی هی را نمی‌شناسد؟ .
فقط نمیدونم چرا من؟
(بنزین)(خطر)(شدیدا قابل‌اشتعال)
یه خاطره
بوس، نمی‌خواهی مرا ببوسی؟
همه از دختر کوچک اندام و لاغر ماه مه تعریف می‌کردند
بیشتر شبیه یک دختر کوچولو بود تا یک زن متاهل.
پسر ظرف گوشت را برای قدم زدن تا شمردن می‌برد.
زن مشت‌های خود را باز می‌کند
تا نفرت خود را از دهیاک نشان دهد،
از زیر سقف چیفلایسیز داره یه عکس بزرگ از خودش می گیره
چادر
نه! کلی کار هست چی داری
این طرف و آن طرف می‌رود و نمی‌تواند به خودش بگوید
چی میخواد
عباس!
زنی از میان جمعیت بیرون می‌آید و نمی‌خواهد …
. به “دکناک” نزدیک بشم
صدای بمب از پشت سرم میاد شما شغلی ندارید؟ برو سر کارت
# قسمت چهارم #
این بادها برای او غایب نیستند و عجیب هم نیستند.
همه این مه از دست او و برادرش و پدر و مادرش است
نه فقط یه مه بلکه مه اطراف
این چت همون طوریه که مشتت رو می‌زنی، “عانتن”؟ ! برو به کامک
اما من خودم هستم. حتی مامی کیریمی می می گه اگه تو ازش دور باشی اون فکر می کنه که نباید
تو مردی را که سنش از شصت سال گذشته است خواهی کشت، اما مردی را که نامش پشت سر اوست …
یک کفش یا یک لنگه‌کفش برای یک سال دارند.
حتی “مراب کیته” هم میگه که تو منتظر مردی هستی
.
اون مرد
معمولی به نظر می‌آید، نه خیلی لاغر، نه خیلی لاغر و متوازن.
از سایه‌های درون مه کمی بلندتر است.
آه، به قول آن‌ها، تو انتظار یک تسبیح عشق را داری،
و تو میری و مردی رو می‌کشی که سر میز باه‌ات حرف میزنه، اما این
آدم می‌رود، اما …
. انگشت‌های تو روی دستش هست همان شخص
که فردا به مسجد میره برای نماز
ممم، حتی مه داره راجع به کی حرف میزنه
هستند
او مرد آرام و آرامی است و هیچ کس، حتی خود او.
والدین، خواهران، و پدر
در مورد افکار و احساساتش اطلاعات داشته باشه
همشوجاج چرا این قدر دور ایستاده‌ای؟ گیج شدم مشکلی نیست که
محصل من شما را سرزنش کرد.

ادامه ...

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک

6 دیدگاه دربارهٔ «دانلود رمان قمصور»

  1. سلام خیلی داستان قشنگیه من از تو یه کانال میخوندم صبرم نبود هر روز فقط ۳ پارت بخونم تو گوگل سرج کردم دانلود کردمش خیلی کنجکاوم زودتر بخونمش ناگفته نماند ک اینقد آروم میخونم وهمشو تو ذهنم تجسم میکنم مرسی از نویسنده خیلی خوشم اومد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.