درباره دختری به نام گیسو است که با پسری به نام بردیا نامزد کرده ولی اون کسی دیگه ای رو دوست داره و اسمش برسام است که …
دانلود رمان بهشت کلوچه ای من
دانلود رمان بهشت کلوچه ای من
- نام رمان : بهشت کلوچه ای من
- نویسنده : نوول
- دسته : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال
- کشور : ایران
- صفحات : 514
- ناشر : دانلود رمان
- قرار گرفت
- این رمان هارو حتما بخون عالین
- خلاصه رمان
- این رمان هارو حتما بخون عالین
- رمان آنلاین
دانلود رمان بهشت کلوچه ای من
داشتم آه میکشیدم و داشتم با نالههایم بدنم را تحریک میکردم.
به من آب بده میخواهم به دست تو بدهم
با اشتیاقی حسابشده، و صدای جیغ کشیدنت، بهشت من را میلیسند.
توالت پیچیده
بود امیدوار بودم کسی نخواد اتاقش رو ببینه
باشه
سرم را به در تکیه داده بودم و روی پاهایم ایستاده بودم.
موهایش را گرفتم و گفتم:
بسه بیا این کار را بکن! با ین فکر نیفتاد و ما را در هم نریخت!
از جای برخاست و مردانگیش را به سوراخ بهشت من میزان کرد و من با یک حرکت وارد شدم.
این کار را کرده است
با هر تلمبه، با شهوت جیغ میکشیدم
مچ دستم بین دندانهایم دیده نمیشود. واقعا عالی بود بعدا بیا پیش من
از عدهای
با صدای بلند گفت:
دارم میام، گپس باید کجا برم؟ !! !! !
به او چسبیدم و نالیدم:
هرجا میری بریز و من قانع شدم با صدای مردان بیا پیش من.
راضی و خوشحال به بهشت وارد شدند.
گرمای آب داغ شد. آن را بیرون کشید و با دستمالی کف پایم را پاک کرد. یه بوسه
لبهایم …
اون زد و برگشت
موهات خیلی گرمه
من بازوهایم را دور گردنش حلقه کردم؛ با اندوهی ساختگی و نفرت ساختگی،
در گوشش گفتم:
تو فقط منو برای کمک میخوای؟ !! !! !
این شش حرفیه؟ !! !! !
پس چرا دیشب تو و خالهام آه و ناله شنیدید؟ قرار نبود
به هیچ وجه
مگه تو با من رابطه نداری که سرما بخوری؟ از این طرف؟ !! !! !
دستش را روی کمرم گذاشت، نوازشش کرد و گفت: نمیفهمم چه اتفاقی افتاد. توجه کنید
به گروی نباید شک کرد. تو چی؟ !! !! !
دیشب با برادرم نبودی؟
قبل از اینکه بتوانم پاسخ دهم، در اتاقم باز شد و صدای عمهام و نامزدم به گوشم خورد.
در همان زمان
وارد اطاق شد.
خاله جان، نه، ببین، این جوری نمیشود. باید از سم بپرسیم
. “بردیا” -.” خیلیخب، “آیلین”، ” جان – حالا از برادرم میپرسم. کسی اینجاست؟
… اصلا
نفسم در سینه حبس شد. اگه می فهمیدن، من و سم توی دستشویی بودیم و
ما قبلا اس. اس. اس میکردیم و همه چی خراب شد
سم به سرعت لباس پوشید و خودش را تا حدی مرتب کرد. از دست شویی،
از بیرون
رفت و در پوست پر غرورش فرو رفت. یه پوشش رو دیوار وقتی به من میرسه
رسید
او در حال سقوط جلوی آیلین بود و همسرش او احساس غرور و نفوذناپذیری میکرد.
آخ!
گویی صدایشان را میشنیدم؛
سم ۶ خبر؟ چه اتفاقی افتاده؟ !! !! !! !!
خاله جون، من خوبم؟ آره مشکلت چیه؟ چرا اینجا جاش گذاشتی؟
سرت؟ !! !! !! !!
. باردیا – برادر، بیا و این رو برای زنت توضیح بده
و سپس صدای چند برگ شنیده شد.
پتی “،” گره “کجاست؟” من ندیدم؟
صدای خشک و سردی شنیدم:
اون “بارسم” پشت میزش نبود؟ !! !! !
عمه – نه، گفتم شاید اینجا باشه، ظاهرا اشتباه میکردم
بردیا گفت: قبل از این که برسم، جوابی به من بده.
برادر من و جیو میخوان امشب به ویلای لاوسان برن این تویی
منتظر ما باش با کف دستم محکم به پیشانیم برخورد کردم. ها، هلاک شدهاید! حالا
بذار حساب کتاب کنم
آتیش میگیره هنوز فرصت نکرده بود که شب پیش با بردیا باشد،
بازجویی
حالا که اخبار پخش شد، آمپها گیر کردند
این بار صدای بار مور را شنیدم و میتوانستم حالت عصبی صدایش را بشنوم.
هری که احساس میکرد
زود باش حرف بزن.
چه بلایی سر “لاووولا” اومد؟ !! !! !
… برادر، خب
در وسط سخنرانی، کالفایی از جا جست.
فراموش نکنید شما دوتا هنوز نامزدند بهتر است بعضی چیزها را ببینم
این کار و بکن.
دیشب متوجه شدم والا بهت اجازه نمیدادم تمام شبرو با من بمونی
این بار صدای آرام خاله جان سعی کرد فضا را کمی آرامتر کند.
“آروم باش” جان چرا اینقدر سخت میگیری؟ بچهها نامزد کردهاند! چند تا
زمان
… اونا دارن عروسی میکنن و! بس کن
از فریاد او پریدم وای، حالت چطوره؟ این بار به حرف آمد
لحن صدای او،
خیلی ترسناک بود که مو را راست نگه داشت.
ادامه ...
- مشابه خارجی
…
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
9 دیدگاه دربارهٔ «دانلود رمان بهشت کلوچه ای من»
به به لذت بردم از خوندن این رمان
این رمان رو حتما بخونیددددددد
من نمیتونم این رمان رادانلدکنم
درود
بزودی قرار میگیره
وقتی نمیشه دان کرد چرا میزارین خو
درود بزودی
به زودی دقیقا کیه؟
چرا دان نمیشه اخه؟
چرااابازنمیشههه